اسُتاد احمد عاشورپور پدرموسیقی فولکلور گیلان









از چپ : آقای بهروز بوساری آقای احمد عاشورپور، ساسان ورتوان


گپـی خودمانی بااسُتاد احمد عاشورپور پدرموسیقی فولکلور گیلان در رشت


ای درد ویرانسـاز عشـق ، آبـاد میسـازی مرا

من آن سـکوت خسته ام ، فریاد میسـازی مرا

مدتها بود که میخواستم راجع به دیدارم باآقای احمد عاشورپور پدرموسیقی فولکور گیلان در رشت بنویسم، ولی نمیدانم چرا اینکار را نکردم . حقیقتن دو تا عکس در این دیدار گرفتیم که روی یک سی دی ضبط کرده بودم وبعد از آمدنم به آلمان هر چه دنبالش میگشتم نمی توانستم پیدا یش کنم ، این یک دلیلش بود و دلیل دیگر اینکه من چه میتوانم راجع به او بنویسم که دیگران تا به امروز ننوشته اند، تا اینکه هفته قبل خواندم که نزدیک به 35 روز است که آقای عاشورپور در بستر بیماری قرار گرفته اند ، از دیدن عکسش روی تخت بیمارستان حال بدی به من دست داد و تمامی آن لحظاتی را که با او بودم، آن طنین صدایش برایم زنده شد انگار در کنارم ایستاده و از گذشته اش میگوید با آن زبان شیرین گیلکی و آن حالت تکان دادن دستهایش موقع صبحت کردن، بله یادش بخیر.

اواخر آبان 1384 هنوز لباس عزای مادر را بر تن داشتم ، دوست بسیار بسیار عزیزم آقای بوساری همراهیم میکرد تا به دیدار این مرد بزرگ به دفتر مجله گیله وا در حاجی آباد رشت برویم ، تقریباً هم زمان وارد ساختمان گهُر شدیم بدون سلام گفتن به آغوشش کشیدم و بی اختیار از چشمانم اشک میریخت آقای بوساری حال و روزی بهتر از من نداشت بعد از توقفی کوتاه در ورودی ساختمان با هم به دفتر مجله رفتیم و فرزندان آقای پور احمد جکتاجی مدیر مسئول مجله گیله وا ، خانم سونه و آقای ماکان جکتاجی در دفتر حضور داشتند .

اجازه سئوال کردن به خودم نمیدادم با آنکه مملو دانستن از او بودم ، از گذشته اش، برایم تاریخ زنده ای بود محو تماشایش بودم آقای عاشور پور صحبت میکرد و میگفت: 88 سال پیش در غازیان بدنیا آمدم آنزمان جوانی فوتبال بازی میکردم و مرا با آنکه بازیکن خوبی نبودم بهمراه تیم به مسابقه میبردند، آنهم به مسابقاتی که در خارج از انزلی داشتیم ، بعد ها فهمیدم که مرا برای آن میبرند تا برایشان در راه آواز بخوانم در یکی از همان روزها بود که بعد از بازی به چلوکبابی صداقت در رشت رفتیم من متوجه یک افسر شهربانی شدم که بهمراه دو نفر دیگر در گوشه ای نشسته بود و برایشان به آرامی شعر گیلکی میخواند ، من خودم را به کنار میز آنان رساندم و یواشکی اشعار آن افسر را یادداشت کردم و بعدها آن شعر را زمزمه میکردم و میخواندم.

استاد چند ترانه تا به امروز خوانده اید ؟ ترانه زیاد خوانده ام ولی 50 تای آن ضبط شده اند.

اولین ترانه تان کدام بود؟ جان جان حاج خانمه / لبا لبا دوچکانمه / اولین ترانه ام بود ولی محبوب ترینم آی لیلی جان لیلی است . گفتم: آقای عاشورپور این آقای بوساری عاشق ترانه های شما هستند و تقریباً همه شان را از بر هستند و میخوانند. آقای عاشورپوربا لبخند گفتند : /الان دانم چی ره می بازار کساده بُست، پس شومائیدی؟ ./ الان میدانم که چرا بازارم از رونق افتاده پس این شما هستید ؟.

آقای عاشورپور در آلمان ترانه ایست که آهنگ سازو نقارۀ جوما بازاررا دارد ، چه رابطه ای آن آهنگ آلمانی با ترانۀ شما دارد؟

من شروع خوانندگی ام آهنگهای خارجی را برمی داشتم و رویشان ترانه فارسی و گیلکی میگذاشتم ، البته نه هر آهنگی ، آهنگی که من ازش خوشم میامد ، این آهنگ را ( سازونقارۀجومابازار)که آهنگ والس است ، مرحوم جهانگیر سرتیپ پور شعرش را ساخت و من هم خواندم که خیلی هم آهنگ موفقی شد.

شاعر ترانه هایتان کی بود ؟.

اوایل خوانندگی محمود پاینده و شهدی لنگرودی و بعد ها خودم .

آن موقع که در دانشکده کشاورزی کرج بودم خیلی از دانشجوهای گیلک موقع شعر خواندن من خجالت میکشیدند و میگفتند چرا شعر دهاتی میخوانی ، ولی دانشجویان غیر گیلانی از آن استقبال کردند.

برایمان از دوران دانشجوئیش گفت ، نمی خواست کشاورزی بخواند تصمیم داشت پزشک بشود ، از طرفی هزینه سنگین رشته پزشکی واز طرفی هم رایگان بودن رشته کشاورزی آنهم بصورت شبانه روزی با خوابگاه سبب شد تا آقای عاشورپور در رشته کشاورزی مهندسی بگیرد ، سالیان زیادی را در خوزستان ، فارس، مغان و خراسان در خدمت مردم بود ، و حتی دو سال بخاطر فعالیتهای سیاسی در زندان بود ، خودش در این باره میگوید : مصدق نخست وزیر مردمی را برکنارکرده بودند ،من آن موقع بوخارست بودم و به محض رسیدن من را به همراه 98 نفر دیگر دستگیر کردند که از میان آنان 4 نفر محاکمه شدند و برایم 2 سال بریدند.

مشخص بود که تکرار خاطرات ناراحتش میکرد موضوع را عوض کردم و ازش خواستم تا ناهار را با هم باشیم ، با هم به چلوکبابی صداقت برویم . موافقت نکرد و گفت : باید بروم چند قرار دارم که باید سر موقع آنجا باشم.

تکرار جملات آنهم مکرراً در فاصله ای کوتاه نشان از سالخوردگی حافظه کوتاه بود ، چیزی که در این سن و سال طبیعیست . از ما خداحافظی و دفتر مجله را ترک کرد و قبل از ترک کردن ما، ماکان دو عکس از ما گرفت که در ااین پست مشاهده میفرمائید.

برای آقای احمد عاشورپور سلامت و بهبودی آرزومندم.

۳ نظر:

ناشناس گفت...

ساسان گرامی با سلام
مطلب جالبی بود درباره ی عاشور پور عزیز. امیدوارم سلامت به ایشان برگردد. خیلی از ترانه هایش را دارم اما این ترانه جان جان حاج خانمه را اصلا نشنیدم. خوب بود آنرا در سایت های گیلانی می گذاشتند و شاید هم هست و من بی خبرم

Sassan Vartavan گفت...

گیلانک عزیز سلام
آقای عاشورپور به گفتۀ خودشان هشتاد ترانه خوانده اند که 30 تا از ترانه هایش یا ظبط نشده اند و یا اجازۀ پخش نگرفته اند. حقیقتاً من هم ترانه حاج خانمه را با صدای عاشور پور نشنیده ام و گمان هم نمی کنم که این ترانه با صدای عاشورپور در دست کسی باشد، آن زمان گفتگو هم اصلاً به آن فکر نکرده بودم که که از ایشان راجع به این ترانه بپرسم

Sassan Vartavan گفت...

توضیح و پوزش
گیلانک عزیز، ترانه حاج خانمه ضبط و پخش شده، حتی در کنسرت رشت. اگر سی دی کنسرت رشت عاشورپور را تهیه نمایی این ترانه بهمراه ترانه های دیگر در رشت قابل تهیه میباشد
http://www.irannam.com/Singers/AshourPour/Haj%20khanam.mp3